هر پسر بچه که راهش به خیابان تو خورد...یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد!
خودم آمدم انگار، تویی در من بود...این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود!
پیش چشم همه از خویش یَلی ساختهام...پیش چشمان تو اما سپر انداختهام
ناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست...ماهِ من روی گرفت و سر مریخ نشست!
چای داغی که دلم بود به دستت دادم!....آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم
و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد...و زمان چمبره زد کار به دستم بدهد
تو نباشی من از آینده خود پیر ترم...از خر زخمی ابلیس زمین گیر ترم!